Fatima-Dehnavi-Psychology of religion

Undergraduate student of psychology

Fatima-Dehnavi-Psychology of religion

Undergraduate student of psychology

۲ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

۰۷دی

دعای کودکان 3-6 ساله

1-داشتن قصری بزرگ.

2-سبز کردن تمام بدن خود.

3-همه مریض ها خوب بشوند.

4-داشتن بی نهایت اسباب بازی.

5-داشتن بال.

 

دعای کودکان 6-9 ساله

1-دکتر شدن.

2-مادرم سلامتی خود را به دست بیاورد.

3-موتور سوار عالی بشوم.

4-مادر و پدرم به بیماری کرونا مبتلا نشوند.

5-مادر و پدرم با هم دعوا نکنند.

 

دعای کودکان 9-12

1-لکنت زبانم از بین برود

2-فرج امام زمان.

3-داشتن یک خواهر یا برادر.

4-شفای بیماریم.

5-داشتن یک موتور.

6-تومور مادرم بهبود پیدا کند.

 

Fatima Dehnavi
۰۳دی


منبع:
وبلاگ:جعفر هاشملو                                                                                                       http://jafarhashemlou.blogfa.com/                                                                                زمان:نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم خرداد 1397 ساعت 13:36 توسط جعفر هاشملو.
پیاژه در 1925 در پژوهش "چگونگی تفکر کودکان درباره دنیای طبیعت" به چند نکته درباره دین کودکان اشاره کرد که مبنای تعیین مراحل و تجویزهایی برای آموزش دین شده است.به عقیده‌ پیاژه،کودک در سنین چهار تا هفت‌سالگی به‌طور طبیعی علل وجودی اشیا را در خدا یا بشر به‌عنوان یک موجود روحانی و پرقدرت جست‌وجو میکند. کودک در این سن نمیتواند در پاسخ به خواسته‌ها و پرسش‌هایی که هنگام رویارویی با طبیعت برای او پیش می‌آید،استدلال کند و از خدا یا بشر به ‌عنوان موجودی قدرتمند و روحانی به همین دلیل سود جوید.اگر کودک بتواند فرد یا چیز دیگری را به ‌جای خدا یا بشر با قدرت روحانی قرار دهد،از خدا غافل میشود.
پیاژه بر اساس این تحلیل،اولاً معتقد میشود که دین کودک در طول سال‌های نخست زندگی با دین او در سنین بالاتر متفاوت است.در طول سال‌های نخست زندگی،کودک خدا را به این دلیل در تفسیر جهان به‌کار میگیرد که از تفکر منطقی برخوردار نیست،تصور اساسی از علیت ندارد و بدون تعمیم یا تشکیل یک مفهوم منطقی استدلال میکند؛ثانیاً نباید به کودک در این دوره،آموزش مذهبی داد؛ چرا که آموزش‌های مذهبی با تفکر کودک بیگانه است و مرحله تفکر سحری را تشدید میکند و گذار از این مرحله را با تأخیر روبه ‌رو میسازد.
پیاژه در سال 1930 تحقیقی صورت داد که در آن مسأله (جاندار پنداری) در رشد دینی کودکان را مطرح کرد در تحقیق نخست پیاژه نقش "ساخته پنداری" را در زندگی کودکان مورد آزمایش قرار می‌دهد و از آن به نام "تلقی کودک از اشیاء به عنوان محصول خلقت بشری" تعبیر مینماید. منظور پیاژه از به کارگیری لفظ بشر هم خدا به عنوان یک بشر قدرتمند است و هم قدرت بشری که کودک به آن کیفیت‌های روحانی را نسبت میدهد.پیاژه،بیان میدارد که تبیین کودک از اصل خورشید،ماه،آسمان،بادها و رودها تقریبا نشانگر سه دوره از رشد میباشد:
1ـ ساخته‌ پنداری اساطیری فنی (4 تا 7 سال)
2ـ ساخته‌ پنداری فنی (7 تا 10 سال)
3ـ ناساخته ‌پنداری (پس از 10 سالگی)
در دوره‌ی نخست،اصل وجود این اشیاء به بشر یا منبعی روحانی نسبت داده میشود،به عنوان مثال؛ یک کودک شش ساله،اصل وجود خورشید را از خدا میداند که آتشی را در آسمان روشن نموده است.او نتیجه میگیرد که توضیح پدیدارهای طبیعی پیش از 7 ـ 8 سالگی امکان ندارد و دلایل کودکان در این سال‌ها بیشتر جنبه ی افسانه‌ای دارد.
در این مرحله از رشد که کودک هنوز آن تصور اساسی را از علیت ندارد،بدون تعمیم یا تشکیل یک مفهوم منطقی استدلال میکند.سپس یک دوره‌ ی، واسطه مطرح میشود که در آن توضیح طبیعی با یک راه حل ساخته پنداری توأم است،مثل این که کودک مطرح میکند خورشید و ماه در اثر به هم آمیختن ابرها به وجود آمده‌اند که اصل وجود خود ابرها از طریق دودهای برخاسته از خانه‌های انسان‌ها پدیدار شده است.
در پایان،دوره‌ای وجود دارد که کودکان به توضیحات برخاسته از تفکر منطقی طبیعی ـ علمی روی می‌آورند و در آن کارهای بشری و الهی با ریشه‌ی وجودی این موجودات هیچ ارتباطی ندارند و آنها نشأت گرفته از خود طبیعت هستند.
پیاژه،در بیان معنا و ریشه‌های ساخته پنداری کودک،از نقش آموزش دینی به عنوان یک محرک یاد میکند که علاقه‌مندی کودک را به راه حل‌های ساخته‌ پنداری بر می‌انگیزد.او معتقد است که ساخته‌ پنداری یک دوره‌ی طبیعی در نگرش کودک به دنیا است.
وی بیان میدارد که تعداد انبوهی از کودکان تنها خدا را در برابر خواسته‌های خود مطرح مینمایند و در زمانی که بتوانند فرد دیگری را برای این منظور پیدا نمایند،از او غافل میشوند.آموزش‌های مذهبی داده شده به کودکان در خلال سنین 4 تا 7 سال،اغلب نسبت به تفکر کودک در طول سال‌های نخست زندگی با دین او در سنین بالاتر کاملاً متفاوت است.
ظاهرا وی اعتقاد دارد که کودک به طور طبیعی ریشه‌ی وجودی اشیاء را در خدا یا بشر جستجو میکند،زیرا در نظر او هر دو پر قدرت،بسیار دانا و قابل جا به جایی هستند.با وجود این،از آن‌جا که بتدریج محدودیت‌های بشر در خطا پذیری والدین مشاهده میگردد و تفکر عملیاتی کودک رشد می‌یابد،دلایل ساخته پنداری کم‌ کم ضرورت خود را از دست میدهند و در پایان نیز ساخته پنداری به سبب نامناسب و ناپسندیده بودن آن ترک میشود. در همین زمان با شروع دوره‌ی تفکر عملیاتی صوری سبب و اثر فیزیک مورد توجه قرار میگیرد.
رونالد گلدمن که نظریه ‌ی مهم وی پیرامون رشد تفکر دینی کودکان به تفصیل خواهد آمد،در نقد نظریه پیاژه وجود دوره‌ی ساخته‌ پنداری اساطیری را تائید میکند،اما بیان میدارد که نه تنها نمیتوان وجود دوره ساخته ‌پنداری فنی را اثبات نمود،بلکه در طول این سنین (7 تا 10 سال) دانش‌آموزان بیش از خردسالان دارای خصوصیات ساخته‌پنداری در یک مفهوم اساطیری میباشند.


اگرچه خامی این ویژگی تا حدی تصفیه شده،یک نمونه ساخته ‌پنداری الهی هویدا میگردد،اما او علاقه ‌مند است تا در نگرش به جهان هر دوی این خصوصیات را به کار بندد.نخست ویژگی الهی است که یک واسطه‌ی مافوق طبیعی را بخصوص در داستان‌های دینی مطرح میسازد و دیگری همان ساخته ‌پنداری علمی است که کم‌ کم راه را برای توضیحات طبیعی میگشاید.
در نظر کودک نیز این دو تفسیر در کنار یکدیگر متناقض نیستند.لذا یک مسئله مهم در آموزش دینی آن است که این دو دنیای جدای از هم را در کنار یکدیگر قرار دهد،به گونه‌ای که وقتی نظریات علمی تفوق مییابند،آرای الهی در تفاسیر کودکان باطل نگردند.
گلدمن درباره‌ی دو سوم نظریه پیاژه،معتقد است که،اگرچه پیاژه تصریح نکرده است،اما میتوان حدس زد که کودک در این دوره به یک مرتبه ‌ی بالاتر و تصفیه شده‌ ی ساخته پنداری بازگشت مینماید که خدا به عنوان نخستین علت منظور گردیده و به عنوان یک قانون الهی و ذاتی در داخل هستی مطابق با قوانین طبیعی عمل میکند.
در حدود یک قرن است که نویسندگان کتب و  مقالات در زمینه ی آموزش دینی،به معلمان توصیه میکنند که درباره ی تناسب مواد آموزشی خود با ظرفیت های روانشناختی دانش آموزان بیندیشند، ولی تنها در دهه ی 1960 بود که رونالد گلدمن، تحقیقات وسیعی را در زمینه ی رشد و تکامل تفکر دینی کودکان آغاز کرد.کتاب وی به عنوان «تفکر دینی از کودکی تا بلوغ» در سال 1964 و کتاب دوم او به نام «آمادگی برای دین» در سال 1965 به چاپ رسید که در آنها کوشید یافته های خود را برای معلمان تفسیر کند و پیامدهای آن را در آموزش دینی روشن کند.
محرک وی در این تحقیقات نگرانی دیرپایی بود که در مورد اثرات و میزان موفقیت آموزش دینی در مدارس وجود داشت.در وهله ی نخست اشتباهات بزرگی بود که کودکان در تعبیر شنیده های خود میکردند.کودکان همواره سعی دارند که واژه های متون دینی را برحسب تجربیات خود معنا کنند،به گونه ای عمیق تر این مشکل زمانی پیش می آید که کودکان با شنیدن داستانی از کتب دینی خود سعی مینمایند آن را بر اساس تجربیات شخصی خود معنا کنند و این امر گاهی چنان اثرات منفی را در پی دارد که ممکن است این اثرات تا سالیان متمادی باقی بماند.
یکی از نمونه های آن کودکی بود که با شنیدن داستان اقدام حضرت ابراهیم(ع) برای ذبح فرزندش چنین نتیجه گرفت که «هم خدا (العیاذباالله) و هم ابراهیم هر دو موجودات واقعا وحشتناکی هستند و من خوشحالم که به جای اسماعیل نیستم» سالیان دراز معلمان متوجه این سوءفهم ها میشدند،ولی معمولا آنها را پاره ای سخنان شنیدنی تلقی میکردند.لذا مساله این است که این سوءفهم ها چه دامنه ای دارند و ایا ادامه پیدا میکنند یا در مرحله ی خاصی برطرف میشوند؟
گلدمن برای آنکه دریابد سه مرحله ی تفکر شهودی،عملیات عینی و تفکر صوری پیاژه که در آن آموزش دینی میسر بوده و مقارن با سالهای تحصیل در مدرسه میباشد،آیا در حوزه تفکر دینی نیز صادق است یا خیر،این روش را برگزید که نخست داستان هایی از زندگی حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) برای کودکان تعریف کرده،سپس در رابطه با محتوای آنها سوالاتی را طرح مینمود.
وی با اتخاذ این روش،وجود سه مرحله ی تفکر مذکور توسط پیاژه را در سیر تکامل تفکر دینی تایید نمود،منتها با دو تفاوت:
 نخست آنکه او دریافت مرحله ی عملیات عینی مدت زمان بیشتری به طول می انجامد و تا حدود سن عقلی 13-14 سالگی ادامه دارد.
 دوم آنکه در بین مرحله ی تفکر شهودی و عملیات عینی و بین مراحل عملیات عینی و تفکر صوری قایل به دو مرحله شد،اما از آنجا که این دوره های واسط با دوره های اصلی تداخل دارند به خوبی قابل تعریف نیستند.
وی دریافت که توانایی کودکان برای فهم دینی مرحله به مرحله رشد مییابد و یک سیر تدریجی و مستمر در عبور از این مراحل وجود دارد.
وی بر اساس اصطلاحات موجود در نظریه ی پیاژه،دوره های فوق را بدون احتساب دوره های واسطه در سه دوره،خلاصه کرده است که کودک در سیر تفکر دینی خود آنها را طی میکند:
تفکر پیش عملیاتی شهودی (تا 7 و 8 سالگی) که آن را «تفکر مذهبی شهودی» نامیده است.
تفکر عملیاتی عینی (7-8 تا 13-14 سالگی) که آن را «تفکر مذهبی عینی» نامیده است.
تفکر عملیاتی صوری (13-14 سالگی به بعد) که آن را «تفکر مذهبی انتزاعی» نامیده است.

Fatima Dehnavi