منابع:
1-مقاله ی روانشناسی دین از فروید تا مزلو
نوشته:حسین حیدری
استادیار گروه ادیان و فلسفه دانشگاه کاشان
جواد روحانی رصاف
عضو هیات علمی موسسه عالی اموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی
خدیجه کاردوست
دانشجوی دکتری دانشگاه کاشان
2-May, Rollo, Man’s Search for Himself, New York, 1953.
به گفته ی رولو می در نیمه ی قرن بیستم این امر بدیهی شمرده میشود که دنیای نوین در میانه ی عصری از اضطراب روزگار اشفتگی معیارها و ارزشها و ناامنی دردناک به سر میبرد به باور او اصطلاح دوران اضطراب از حالت شعاری گذشته است.ما مانند شتر مرغی که در مواجه با خطر سر خود را در شنهای بیابان فرو میکند چنان به زندگی در حالت شبه اضطراب خو گرفته ایم که از توجه به اوضاع و احوالی که در ان هستیم و تفکر درباره ی ان سرباز میزنیم.
او در کتاب انسان در جستجوی خویشتن چنین میگوید که ویژیگی بارز انسان تلاش برای درک معنی و هدف در زندگی است.بی معنایی در زندگی به پوچی و بی محتوایی منجر میشود و این وضعیتی است که از احساس ناقص بودن یا پی بردن به اینکه ان چیزی نیستیم که باید میشدیم ناشی میشود.
به گفته ی رولو می در دوران ما که دوران تغییر ارزشها و روش ها است هدف ها و معیارها که با اوضاع و شرایط تازه جور نیستند هنوز در ذهن و رفتار ما جای دارند.تضاد حاصل از تفاوت و تغییر سرخوردگی می اورد و سوال هایی را برمی انگیزد که پاسخ های درستی برایشان نمیتوان یافت.وقتی ارزشها و هدف ها چنین پاره پاره و تقسیم بندی شده باشند طولی نخواهد کشید که وحدت و یکپارچگی شخصیت خدشه دار میشود و شخص در تعیین راه و روش زندگی خود سردرگم و بلاتکلیف می ماند.
بر اساس او تصویری که از انسان قرن بیستم رسم میکند تصویری تهی است.
وی معتقد بود که تهی بودن انسان امروز به احساس پوچی-بیهودگی و بی معنایی رسیده است و این برای ما و جامعه ما خطرناک است.
وقتی انسان به سوی چیزی یا هدفی کشیده نشود مانند اب بی جریان و بی حرکت راکد میشود و توانایی های بالقوه اش رو به نیستی میگذارد و ناامیدی حاصل از ان او را به ویرانگری میکشاند.
رولو می راه برون رفت از این پوچی و بیهودگی را ارزیابی مجدد همه ی ارزشها و خودنگری میداند: "وقتی ارزشهای انسانی و دینی به مسخره گرفته شدند کابوس هراسناک بر جان ما می افتد."
راه حل پیشنهادی من ارزیابی مجدد همه ی ارزشها و خودنگری و خودازمایی نوع انسان در کل است.
بر بنیاد نظریات رولو می انسان از طریق خوداگاهی و خودشناسی راه به سوی ساحت دینی میبرد.وی همواره نقش مثبت نگرش دینی را ارج می نهد.به گفته ی او انسان در واقع موجود ارزش گذار است.هیچ کس نمیتواند بدون ارزش گذاشتن زندگی کند و ادامه ی زندگی بسته به ارزش گذاری است فقط با ارزش گذاری است که ارزش به وجود می اید و بدون ارزش گذاری وجود پوسته ای خالی از مغز است.وی بر ان بود که فلسفه و دین با هم میتوانند به حل مسئله ی مهم ارزش برای انسان امروزی کمک کنند.
دین راستین به معنای یافتن و اثبات معنای نهایی و مقصود فردی در کل فرایند زندگی برای شخصیت سالم ضروروی است از دید رولو می: "دین پذیرش معنا برای زندگی است.بود و نبود دین را با کلمات و حرفهای ظاهرا روشنفکرانه نمیتوان تبین کرد بلکه دینداری را با جهت گیری انسان در رویارویی با زندگی میتوان بیان نمود.دین توجه انسان به بالاترین و مهم ترین رابطه ی شخص با زندگی و سرنوشت خویشتن است.دینداری از انجا اغاز میشود که شخص به چیزی معتقد شده باشد که برایش ارزش زنده ماندن یا مردن را داشته باشد.همچنین از دیدگاه روانشناسی دین راه و وسیله ای است که انسان را با وجود و هستی خودش مرتبط میسازد.
گذشته از این رولو می از یکسان شمردن دین با شکل های سنتی ان سخت میپرهیزد زیرا به نظر او هر یک از انها قالبی مشخص و فشرده از احکام جزمی است.با این همه به گمان او شکلهای سنتی دین بالقوه اهمیت زیادی دارند: "اگر حکمتی را که از طریق سنت های تاریخی در اخلاقیات و دین به ما رسیده است نادیده انگاریم تنها خود را به افلاس افکنده ایم."
تنها مضمونی که در همه ی اثار رولو می دیده میشود این است که دین یا منبع نیرو و قدرت است یا پناهگاهی برای توجیه ضعف و ناتوانی پس به نظر او دین مرجع یا پناهگاه است.به تناسب استعداد روحی انسان برای گرایش به خیر و شر دین ممکن است احساس وقار و ارزش شخصی را در نظر فرد تقویت کند.به تصدیق و تثبیت ارزشها در زندگی یاری رساند و موجب رشد اگاهی اخلاقی و مسئولیت شخصی گردد یا انکه دین ممکن است احساس ازادی شخصی را زایل کند این توقع را در او برانگیزد که همواره باید کسی مواظبش باشد و موجب شود که فرد از اضطرابی بگریزد که ناگریز در هر گونه رویارویی راستین انسان با مشکلات به او دست میدهد به نظر رولو می: "روانشناسی دین میتواند با روشن ساختن خطاهای ایمان جزمی و هموار کردن راه برای اعتقاد درونی و اصیل جنبه ی مثبت دین را تقویت کند."
بر این اساس رولو می به دو جنبه و برداشت از دین اشاره میکند این دو برداشت این است که ادم های دینی بیشتر از دیگران علاقه منداند که برای خود و زندگی خود نقشه و برنامه داشته باشند اما در عین حال محافظت و حمایت خداوند را از خود حق مسلم و خدا داده ی خود میدانند.
گرایش اول:یعنی علاقه ی شدید انسان به این که برای خود و زندگی خود راه و روشی در پیش داشته باشد.مطلبی است روشن که نیاز به توضیح و توجیه ندارد.این گرایش نتیجه ی اعتقاد جدی انسان به لزوم وجود معنا و ارزش در زندگی است که جنبه ی مفید و سازنده ی هر دینی است که به کمال رسیده باشد.در تحلیل می روان رنجوری به واسطه ی دین هنگامی پیش می اید که خداوند به صورت یک پدر کیهانی تصویر میشود.
پدری که در پناه او همه ی نیازها و خواسته های انسان بدون هیچ رنج و زحمتی براورده میشود چنین تصوری از خدا و دین نوعی دلیل تراشی برای سبک کردن دلهره و اضطراب ناشی از درک این واقعیت است که انسان در عمق وجود خود خویش را تنها میبیند و میداند که در نهایت هر امری باید برای خودش تصمیم بگیرد و عمل کند.